« آیا بردن نام کامل امام زمان (عج) اشکال دارد؟احمقانه‌ترین حرفی که یک انسان ممکن است درباره رابطه‌اش با خداوند بزند »

 

  ما اين فوائد را تحت عنوان كلي «او بسان خورشيد در پس ابر است»، مي‌آوريم و اين فوائد همگي بيانگر حقيقت اين تشبيه است. در احاديث متعدد و گوناگوني كه در زمينه حكمت و فايده وجود امام عليه‌السلام در دوارن غيبت به ما رسيده، تعبير بسيار پر معني و جالبي در يك عبارت كوتاه ديده مي‌شود كه مي‌تواند كليدي باشد براي گشودن اين رمز بزرگ. و آن اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه وجود حضرت بقيةالله ارواحنا فداه در عصر غيبت، چه فايده‌اي دارد، فرمود:

 

  «ايْ وَالذي بَعَثني بِالنبوه اِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ به وَ يَستَضيئونَ بِنُور و لايَتِهِ في غَيْبَتهِ كَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب»؛ (بجار الانوار، 52/93، به نقل از كمال الدين شيخ صدوق)

       [آري سوگند بخدائي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او منتفع مي‌شوند، و از نور ولايتش در دوران غيبتش بهره مي‌گيرند، همانگونه كه از خورشيد بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي‌برند]

  براي فهم اين كليد رمز، نخست بايد نقش خورشيد را بطور كلي، و به هنگامي كه چهره تابناكش پشت ابرها پنهان مي گردد، دريابيم.

خورشيد داراي دو نوع نورافشاني است: نور افشاني آشكار و نورافشاني مخفي، يا به تعبير ديگر نورافشاني مستقيم و نورافشاني غير مستقيم.

در نور افشاني آشكار، اشعه آفتاب به خوبي ديده مي‌شود، هر چند قشر ضخيم هوا كه اطراف كره‌زمين را پوشانيده، همانند يك شيشه ضخيم كار مي‌كند، شيشه‌اي كه از شدت تابش آفتاب مي‌كاهد و آن را قابل تحمل مي‌سازد، نور آفتاب را تصفيه مي‌كند و شعاعهاي مرگبارش را خنثي و بي اثر مي‌سازد، ولي به هر حال مانع از تابش مستقيم آفتاب نيست. ولي در تابش غير مستقيم، ابرها هماننند يك شيشه مات، نور مستقيم خورشيد را گرفته پخش مي‌كنند.

گاهي اوقات وارد اطاقي مي‌شويم كه با لامپ هاي مات روشن شده، اطاق را روشن مي‌بينيم، اما خود لامپ و شعاع اصلي و مستقيم آن به هيچ وجه ديده نمي‌شوند ….

از سوي ديگر، نور آفتاب مهمترين نقش را در دنياي حيات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتي كه از خورشيد به هر سو پاشيده مي‌شود، تنها انرژي زندگي بخش در گياهان و حيوانات و انسان است.

رشد و نمو موجودات زنده، تغذيه و توليد مثل آنها، حس و حركت و جنبش، آبياري زمينهاي مرده، غرش امواج دريا، وزش حيات بخش بادها، ريزش دانه‌هاي زندگي آفرين باران و برف ، صداي زمزه آبشارها، نغمه‌هاي مرغان، زيبائي خيره كننده گل ها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلب ها، عبور برق آساي انديشه ازلابلاي پرده‌هاي مغز، و لبخند شيريني كه بر لب گلبرگ مانند يك كودك شير خوار نقش مي‌بندد … همه و همه بطور مستقيم يا غير مستقيم به نور آفتاب بستگي دارد و بدون آن، همه اينها به خاموشي خواهند گرائيد. اين موضوع را با كمي دقت مي‌توان دريافت. حال اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا اين بركات و آثار زندگي‌بخش، مخصوص زماني نيست كه نور بطور مستقيم مي‌تابد؟.

پاسخ اين سؤال روشن است: نه؛ بسياري از اين آثار در نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد. مثلاً در كشورها يا شهرهائي كه چندين ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانيده‌اند، آفتاب ديده نمي‌شود، ولي گرما، نمو و رويش گياهان، توليد انرژي لازم براي حيات، رسيدن غلات و ميوه‌ها خنديدن گلها و شكوفه‌ها وجود دارند.

بنابراين تابش خورشيد از پشت پرده ابرها، قسمت مهمي از بركات خود را در بردارد. و تنها قسمتي از آثار كه نياز به تابش مستقيم دارد موجود نيست. مثلاً مي‌دانيم تابش آفتاب، اثر حياتي خاصي روي پوست و ساير جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همين دليل، در كشورهائي كه از اين نظر در محروميت بسر مي‌برند، در روزهاي آفتابي، بسياري از مردم «حمام آفتاب» مي‌گيرند و در برابر اين نور حيات‌بخش برهنه مي‌گردند و با تمام ذرات وجود خود –كه تشنه اين هديه آسماني است- ذرات اين نور را مي‌مكند. تابش مستقيم آفتاب، علاوه بر اينكه روشنائي و گرماي بيشتري مي‌آفريند، اثر خاصي به خاطر همان اشعه ماوراي بنفش در كشتن انواع ميكروبها و سالم سازي محيط دارد كه در نور غير مستقيم ديده نمي‌شود. از مجموع بحث قبل نتيجه مي‌گيريم كه: هر چند پرده‌هاي ابر، بعضي از آثار آفتاب را مي‌گيرد، ولي قسمت مهمي از آن همچنان باقي مي‌ماند.

اين بود حال «مُشَبَّهٌ بِهِ» يعني آفتاب. اكنون باز مي‌گرديم به وضع «مُشَبَّه» يعني وجود رهبران الهي در حال غيبت. اشعه معنوي وجود امام عليه‌السلام در حالي كه درپشت غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظه‌اي است كه علي رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجود او را آشكار مي‌سازد. به ملاحظه اجمال اين نوشته، برخي از اين آثار، در اينجا بيان مي‌شود.

 

       الف- پاسداري از آئين الهي

       با گذشت زمان و آميختن سليقه‌ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به سوي برنامه‌هاي ظاهر فريب مكتبهاي انحرافي، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالتِ پاره‌اي از اين قوانين از دست مي‌رود و دستخوش تغييرات زيانبخشي مي‌گردد.

اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن تدريجاً تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست مي‌دهد.

       اين نور پر فروغ با عبور از شيشه‌هاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگ‌تر مي‌گردد. خلاصه با آرايشها و پيرايش هاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن چنان مي‌شود كه گاهي بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال مي گردد. آن شاعر خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد:

 

 

       شرع تو را در پي آرايشند      دين تو را از پي پيرايشند

  بس كه فزودند بر آن برگ و بر      گر تو بيني نشاسي دگر

 

 

با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را در شكل اصليش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟

مي‌دانيم در هر مؤسسه مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي‌كنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش‌سوزي در آنجا روي دهد، از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه نزديكي پيوند با حفظ آن اسناد و مدارك دارد.

سينه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئين الهي است كه همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاهداري مي‌كند، «تا دلائل الهي و نشانه‌هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» و اين يكي ديگر از آثار وجود او، گذشته از آثار ديگر است.

 

       ب- تربيت گروه منتظر آگاه

       برخلاف آنچه بعضي فكر مي‌كنند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست. بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي‌آيد، گروه كوچكي از آماده‌ترين افراد –كه سري پرشور از عشق خدا، و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند.

معني غيبت امام صلوات الله عليه، اين نيست كه آن حضرت به شكل يك روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا درمي‌آيد. بلكه او از يك زندگي طبيعي آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آمد دارد، دلهاي بسيار آماده را برمي‌گزيند و در اختيار مي‌گيرد، بيش از پيش آماده مي‌كند و مي‌سازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا مي‌كنند. بعضي چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز، و جمعي سالها با حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در تماس هستند.

آنها كساني هستند كه آنچان بر بال و پر دانش و تقوي قرار گرفته و بالا رفته‌اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار مي‌گيرند، آنجا كه هيچگاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف بسر مي‌برند.

بدرستي حساب صحيح نيز همين است. من نبايد انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم. چنين انتظاري، اشتباه بزرگ و خيال خام است. اين منم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سيراب گردم.

  بهر حال، تربيت اين گروه يكي ديگر از حكمت‌هاي وجود آن حضرت در اين دوران است.

 

       ج- نفوذ روحاني و ناآگاه

       مي‌دانيم خورشيد، يك سلسله اشعه مرئي دارد كه از تركيب آنها با هم، هفت رنگ معروف پيدا مي‌شود و يك سلسله اشعه نامرئي كه به نام «اشعه ماوراءبنفش» و «اشعه مادون‌قرمز» ناميده شده است. همچنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي –كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي‌گيرد- يك نوع تربيت روحاني دارد، كه از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها اعمال مي‌شود. و مي‌توان آن را تربيت تكويني نام گذارد. در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمي‌كند، بلكه تنها جاذبه و كشش دورني مؤثر است.

در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي‌خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده، با يك تماس مختصر با آنها بكلي تغيير مسير مي‌دادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون مي‌شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه كاملا تازه‌اي را انتخاب مي‌كردند، يك مرتبه فردي پاك و مؤمن و فداكار از آب در‌مي‌آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند.

اين دگرگوني هاي تند و سريع و همه جانبه، اين تحولات جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه و برخورد- البته براي آنها كه در عين آلودگي، يك نوع آمادگي نيز دارند- نتيجه جذبه ناخودآگاه است كه گاهي از آن تعبير به «نفوذ شخصيت» نيز مي‌شود.

بسياري اين موضوع را در زندگي خود تجربه كرده‌اند كه به هنگام برخورد با افرادي كه روح هاي بزرگ و عالي دارند، چنان بي اختيار و ناخودآگاه تحت تأثير آنان قرار مي‌گيرند كه حتي سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مي‌شود، و خود را در ميان هاله‌اي مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگي مي‌بينند.

البته ممكن است گاهي اينگونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد، ولي مسلماً اين تفسير براي همه موارد صحيح نيست. بلكه راهي جز اين ندارد كه بپذيريم اين آثار، نتيجه شعاع اسرارآميزي است كه از درون ذات انسانهاي بزرگ برمي‌خيزد.

       سرگذشتهاي فراواني در تاريخ پيشوايان بزرگ مي‌بينيم كه جز از اين راه نمي‌توان آنها را تفسير كرد، كه در اينجا چند نمونه ذكر مي‌كنيم.

 

برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بت‌پرست به پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله در كنار خانه كعبه و تغيير جهش آساي طرز تفكر او، و يا آنچه دشمنان سر سخت پيامبر(ص) نام آن را سحر مي‌گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي‌داشتند. (اعلام الوري، 35-40)

 

تأثير پيام امام حسين صلوات‌الله‌عليه روي فكر «زُهَير» در مسير كربلا نقل شده، تا آنجا كه با شنيدن پيام امام حتي نتوانست لقمه‌اي را كه در دست داشت به دهان بگذارد، و آنرا به زمين نهاد و حركت كرد.

 

كشش عجيب و فوق العاده‌اي كه «حُرِّبن يَزيد رياحي» در خود احساس مي‌كرد، و با تمام شجاعتش همچون بيد مي‌لرزيد، و همين كشش سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيد و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.

 

داستان جواني كه در همسايگي «اَبوبَصير» زندگي داشت، و با ثروت سرشار خود –كه از خوش خدمتي بدستگاه بني‌اميه فراهم ساخته بود- به عيش و نوش و بي‌بندوباري پرداخته بود. و سرانجام با يك پيام امام صادق عليه‌السلام بكلي دگرگون شد، و همه كارهاي خود را كناري نهاد و تمامي اموالي را كه از طريق نامشروع گرد آورده بود، يا به صاحبش داد و يا در راه خدا انفاق كرد.

 

سرگذشت كنيز خواننده و زيبا و عشوه‌گري كه هارون به گمان خام خود براي منحرف ساختن ذِهن امام كاظم صلوات‌ الله‌ عليه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه، تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و و حشت افكند…

 

همه‌و‌همه نشانه و نمونه‌هائي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي‌توان آنرا شعبه‌اي از ولايت تكويني معصومين-اعم از پيامبر و امام(ع)- دانست، چرا كه عامل تربيت و تكامل در اينجا الفاظ و جمله‌ها و راههاي معمولي و عادي نيست، بلكه جذبه معنوي و نفوذ روحاني، عامل اصلي محسوب مي‌شود. همانگونه كه گفتيم، پيامبران و امامان –بر اساس فضائل موهبتي- و رجال راستين و شخصيتهاي بزرگ الهي بر اساس فضائل اكتسابي به تناسب ميزان شخصيت خود هاله اي از اين نفوذ ناخودآگاه در پيرامون خود ترسيم مي‌كنند. و البته قلمرو گروه اول با گروه دوم از نظر ابعاد و گستردگي قابل مقايسه نيست.

 

وجود مبارك امام عليه‌السلام در پشت ابرهاي غيبت نيز، اين اثر را دارد كه از طريق شعاع نيرومند و پردامنه «نفوذ شخصيت» خود، دلهاي آماده را در نزديك و دور، تحت تأثير جذبه مخصوص قرار داده، به تربيت و تكامل آنها مي‌پردازد و از آنها انسانهائي كامل‌تر مي‌سازد. ما قطبهاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نمي‌بينيم، ولي اثر آنها روي عقربه‌هاي قطب‌نما، در درياها راهنماي كشتيهاست و در صحراها و آسمانها راهنماي هواپيماها و وسائل ديگر است. در سرتاسر كره‌زمين، از بركت اين امواج، ميليون‌ها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا كرده، با وسائل نقيله بزرگ و كوچك بفرمان همين عقربه ظاهراً كوچك از سرگرداني رهائي مي‌يابند.

 

آيا تعجب دارد اگر وجود مبارك امام –صلوات‌الله‌عليه- در زمان غيبت، با امواج جاذبه معنوي خود، افكار و و جانهاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند، هدايت كند، و از سرگرداني رهائي بخشد؟ البته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسي زمين، روي هر آهن پاره بي ارزشي اثر نمي‌گذارد، بلكه روي عقربه‌هاي ظريف و حساسي كه خاصيت آهنربائي يافته‌اند و يك نوع سنخيت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كرده‌اند، اثر مي‌گذارند. همينطور دلهائي كه راهي با امام عليه‌السلام دارند و شباهتي را در خود ذخيره نموده‌اند، تحت تأثير آن جذبه روحاني قرار مي‌گيرند.

 

با در نظر گرفتن آنچه گفتيم، يكي ديگر از آثار و حكمتهاي وجود امام عجل‌الله‌تعالي‌فرجه در چنين دوراني آشكار مي‌گردد.

 

       د- ترسيم هدف آفرينش

       هيچ عاقلي بي هدف گام برنمي‌دارد. هر حركتي كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد، در مسير هدفي قرار خواهد داشت. با اين تفاوت كه هدف در كار انسانها معمولاً رفع نيازمندي خويش و برطرف ساختن كمبودهاست، ولي در كار خدا، هدف متوجه ديگران و رفع نيازهاي آنهاست، چرا كه ذات او از هر نظري كامل است و عاري از هرگونه كمبود. و با اين حال، انجام دادن كاري به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حال به مثال زير توجه كنيد.

 

در زميني مستعد و آماده، باغي پر گل و ميوه احداث مي‌كنيم. در لابلاي درختان و بوته‌هاي گل، علف هرزه هاي مي‌رويند. هر وقت به آبياري آن درختان برومند مي‌پردازيم، علف هرزه ها نيز از پرتو آنها سيراب مي‌شوند.

در اينجا ما دو هدف پيدا مي‌كنيم: هدف اصلي كه آب دادن درختان ميوه و بوته‌هاي گل است، و هدف تبعي يعني آبياري علف‌هاي هرزه‌هاي بي‌مصرف.

  بدون شك، هدف تبعي نمي‌تواند انگيزه عمل گردد، و يا حكيمانه بودن آن را توجيه كند. مهم همان هدف اصلي است كه جنبه منطقي دارد.

 حال فرض مي‌كنيم بيشتر درختان باغ خشك شوند و تنها يك درخت باقي بماند، اما درختي كه به تنهائي گلها و ميوه‌هائي را كه از هزاران درخت انتظار داريم، به ما مي‌دهد. بدون ترديد، براي آبياري همان يك درخت هم كه باشد آبياري و باغباني را ادامه خواهيم داد، گواينكه علف هرزه‌هاي زيادي نيز از آن بهره گيرند. و اگر يك روز آن درخت نيز بخشكد، آنجاست كه دست از آبياري باغ مي‌كشيم، هر چند علف هرزه‌ها بميرند.

 

آنها كه در مسير تكاملند، درختان و شاخه‌هاي پربار هستند. آنها كه به پستي گرائيده و منحرف و آلوده‌اند، علف هرزه‌هاي اين باغند، مسلماً اين آفتاب درخشان، اين مولكولهاي حيات‌بخش هوا، اين همه بركات زمين و آسمان براي آن آفريده نشده است كه مشتي فاسد و هرزه به جان يكديگر بيفتند و به خوردن يكديگر مشغول شوند، و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولي براي اجتماع آنها نباشد. نه، هرگز، هدف آفرينش نمي‌تواند اين ها باشد.

 

اين جهان و تمام مواهب آن، از ديدگاه يك فرد خداپرست –كه با مفاهيمي چون علم و حكمت خدا آشناست- براي صالحان و پاكان آفريده شده است، همانگونه كه سرانجام نيز بطور كامل از دست غاصبان به درآمده، و در اختيار آنان قرار خواهد گرفت.

       «اِنَّ اْلاَرْضَ يَرِثُها عبادِي الصّالِحُونَ» انبياء/105

       [روزي زمين از آن صالحان خواه بود].

 

باغبان آفرينش، بخاطر همين گروه، فيض و مواهب خود را همچنان ادامه مي‌دهد. هر چند علف هرزه‌ها نيز به عنوان يك هدف تبعي سيراب گردند و بهره‌مند شوند، ولي بي‌شك هدف اصلي، آنها نيستند. و اگر –به فرض محال- روزي فرا رسيد كه آخرين نسل گروه صالحان از روي زمين برچيده شوند، آن روز دليلي بر ادامه جريان اين مواهب وجود نخواهد داشت.

 

آن روز، آرامش زمين به هم مي‌خورد و آسمان بركات خود را قطع مي‌نمايد و زمين از دادن بهره به انسانها مضايقه خواهد كرد. از طرفي پيامبر و امام، حجت خدا و مقصد مهم از خلقت جهان و انسان هستند، يعني همان گروهي كه هدف اصلي آفرينش را تشكيل مي‌دهند. به همين دليل وجود امام عليه‌السلام به تنهائي يا در رأس گروه صالحان، توجيه كنندة هدف آفرينش و مايه نزول هر خير و بركت است، ريزش باران فيض و رحمت خدا است، اعم از اينكه در ميان مردم آشكارا زندگي كند يا مخفي و ناشناس بماند.

 

درست است كه افراد صالح ديگر نيز، هر كدام –در حدّ خود- هدفي هستند براي آفرينش، و يا به تعبير ديگر بخشي از آن هدف بزرگ. ولي نمونه كامل اين هدف. همين انسانهاي نمونه و مردان آسماني مي‌باشند، هر چند سهم ديگران نيز محفوظ است. و از اينجا اين معني روشن مي‌شود كه در پاره ‌اي از روايات به اين مضمون وار شده كه:

 

       «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوري وَ بوُجُودِهِ ثبتت اْلاَرْضُ وَ السَّماء»

       [از بركات وجود او (يعني حجت و نماينده الهي) مردم روزي مي‌برند و بخاطر هستي او آسمان و زمين بر پاست].

       با توضيحاتي كه داديم، معلوم مي‌شود، كه اين موضوع، يك موضوع اِغراق‌آميز، دور از منطق، و يا شركت آلود نمي‌باشد. همچنين عبارتي كه به عنوان يك حديث قدسي از خداوند متعال در كتب مشهور نقل شده كه خطاب به پيامبرش مي‌فرمايد:

 

       «لَو لا كَ لَما خَلَقْتُ اْلاَفْلاكَ».

       [اگر تو نبودي آسمانها را نمي‌آفريدم].

       بيان يك واقعيت است نه مبالغه، اما پيامبر، شاهكار هدف آفرينش است و صالحان ديگر هر كدام بخشي از اين هدف بزرگ را تشكيل مي‌دهند. از مجموع آنچه در اين فصل، تحت چهار عنوان گفته شد، نتايج زير عايد مي‌گردد:

آنها كه دور نشسته‌اند و وجود امام را در عصر غيبت، يك وجود شخصي و بدون بازده اجتماعي دانسته‌اند، و بر عقيده شيعه در اين زمينه تاخت و تاز كرده‌اند كه وجود چنين امامي چه نفعي براي رهبري و امامت خلق مي‌تواند داشته باشد، آنچنان كه آنها گفته‌اند نيست، و آثار وجودي امام در اين حال نيز فراوان است.

       آية الله جعفر سبحاني،پرسشها و پاسخ ها

       به نقل از سايت تبيان

 ************************************************************************

منبع : جستجوگر اسلامي جواب

 

   پنجشنبه 27 مهر 1396


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
حدیث
دوست قرآنی" href="http:/doostqurani.ir/">دوست قرآنی
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
اوقات شرعی




آمار
  • امروز: 120
  • دیروز: 200
  • 7 روز قبل: 1221
  • 1 ماه قبل: 7099
  • کل بازدیدها: 195409
موس
موتور جستجوی امین