« فضیلت گریه بر اهل بیتمحرم آمد و ماه عزا شد »

​◾️ از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب 

داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای 
گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد 

می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای 
تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه 

دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم 
تا یک نگه ز گوشه ی چشمی به من کنی 

من چشم از سر تو دمی بر نداشتم 
با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد 

اما دوپلک خود ز چه بر هم گذاشتی 
یکباره از چه رو، دو ستاره افول کرد 

گویا توان دیدن عمّه نداشتی 
هر کس غمم شنید، غم خود زیاد برد 

بر زاری ام ز دیده و دل، زار گریه کرد 
هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت 

بر حال او دل در و دیوار گریه کرد 
گر اشک من به چهره ی مهتابی ام نبود 

ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت 
معذور دار، اگر شده آشفته موی من 

دستم بر شانه به گیسو رَمَق نداشت 
ویرانه،غصّه،زخم زبان،داغ، بی کسی 

 این کوه را بگو، چون کاه چون کِشَد؟ 
پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم 

دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کشد 
ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من 

دست از جهان و هر چه در آن هست می کشم 
سیلی، گرفته قوّت بینایی ام 

من تا شناسمت به رخت دست می کشم 
علی انسانی


موضوعات: شعر, محرم
   پنجشنبه 22 شهریور 1397


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
حدیث
دوست قرآنی" href="http:/doostqurani.ir/">دوست قرآنی
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
اوقات شرعی




آمار
  • امروز: 377
  • دیروز: 446
  • 7 روز قبل: 1540
  • 1 ماه قبل: 7498
  • کل بازدیدها: 195855
موس
موتور جستجوی امین