وقتي از فرزندتان عصبانی هستید، در همان حال حرفهایتان را روی کاغذ بنویسید. داد زدنتان را با بزرگ نوشتن کلمات نشان دهید. با مداد سیاه خشمتان را خط خطی کنید. زمانی که آرام شدید به کاغذ نگاه کنید؛

⛔️ آیا حاضرید چنین تاثیری بر روان فرزندتان بگذارید؟

⛔️ آیا رفتارهای کودکانه آنها ارزش چنین عصبانیتی را دارد ؟…

 ??????

    harimemehr@

کلیدواژه ها: اعصاب, روان, عصبانیت, فرزند

موضوعات: خانواده
   جمعه 8 تیر 1397نظر دهید »

? علامه حسن زاده آملی 

? حجت خدا»، خواه ظاهر باشد و خواه غایب، شاهد است؛ شاهد قائمی که هیچ‌گاه قعود ندارد. بدان که فایده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال‌هاى مردم نیست، بلکه موجودات و حتى کمالات موجود به وجود آن‌ها وابسته‌اند و در حال غیبت، افاضه و استفاضه او استمرار دارد، هم‌چون خورشیدی که از پس ابر‌ها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات می‌رساند:
آن شاخ گل ار چه هست پنهان ز چمن
از فیض وجود اوست عالم گلشن
خورشید اگر چه هست در ابر نهان
از نور وی است باز عالم روشن
? به علاوه، باید دید آیا خلیفةالله غایب است یا ما حاضر نمی‌باشیم و در حجابیم و اسم خود را بر سر آن شاهد هر جایى می‌گذاریم
یارب به که بتوان گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
? ما را که برهان‌هاى یقینى عقلى و نقلی به تواتر از بیت وحى داریم، نیاز به تمسک‌های اقناعى (قانع‌کننده) نمی‌باشد، مگر این‌که براى انس مردم با این وضع گوییم: لاک‌پشت از دور توجه به تخم خود می‌کند و آن را براى وجود لاک‌ پشتى مستعد می‌گرداند. آیا نفس کلی قدسى خلیفةالله و ولى‌الله و حجةالله به خلق در حال غیبت، از توجه نفس لاک پشت به وى کمتر است؟…
? ofogh_howzah@

   جمعه 8 تیر 1397نظر دهید »

?در خانه ما دستور صادر نمی شد و هرکس طبق روال و نظمی که بر خانه از سوی پدرم حاکم و مورد پذیرش همه ما بود، آموخته بود برنامه های فردی و جمعی خود را انجام دهد. اگر هم گاهی چیزی را از ما می خواستند، بسیار محبت آمیز و با لفظ دخترم… آغاز می کرد.
?به ما پول قرض می داد

پول تو جیبی که پدرم به ما می دادند، فقط بابت خرید خوردنی و… نبود، بلکه به ما می گفتند: شما از همین پول، لوازم التحریر و دفتر مورد نیازتان را هم بخرید یا اگر می خواهید برای کسی هدیه بخرید، مقداری از این پول را جمع کنید و از این پول هدیه بخرید. به این ترتیب، با روش های ایشان ما چگونه خرج کردن پولمان را یاد می گرفتیم. اگر گاهی پول ما کفاف یک هدیه مثلاً روز مادر را نمی داد، به ما پولی قرض می داد تا فرهنگ قرض الحسنه هم در خانه رعایت شود

♻️ ofogh_khanevadeh@


موضوعات: شهید بهشتی
   پنجشنبه 7 تیر 1397نظر دهید »

? در سال اول دفاع مقدس، آیت ‌الله خامنه‌ای که نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع و رئیس این کمیسیون در مجلس شورای اسلامی بودند، در طول هفته به جبهه‌های جنگ میرفتند و جمعه ها نیز در کسوت امام جمعه پایتخت، به تهران بازمیگشتند و اقامه نماز میکردند و گزارش دفاع را به مردم میدادند.
 در آن ایام، ایشان برخی از روزهای هفته نیز برای سخنرانی و پاسخگویی به شبهات سیاسی و دینی مردم به مساجد میرفتند و برای تبیین وضعیت بحرانی آن روزهای انقلاب به سوالات مردم پاسخ میدادند.
◀️ یکی از آن روزها، ششم تیرماه ٦٠ بود؛ مسجد ابوذر از جنوبی ترین نقاط تهران و اولین و آخرین سوالی که در این جلسه مطرح شد درباره نقش اجتماعی زن بود:

❓ «آیا زن میتواند قاضی و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حدیث «زن ناقص‌العقل است»، آیا با آزادی زن منافات ندارد؟»
❇️ شاید برای زنان امروز جامعه قابل توجه باشد که رهبر انقلاب در حالی ترور شدند که مشغول دفاع از نقش و هویت زن بودند.
⁉️ سؤال اوّل یک سؤال فقهی-اجتماعی است. البته سؤالی هم هست که ممکن است میانه‌ی ما و خانم‌ها را به هم بزند. آیا زن میتواند قاضی و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حدیث «زن ناقص‌العقل است»، آیا با آزادی زن منافات ندارد؟
✅  مجتهد یعنی کسی که درس خوانده قدرت استنباط پیدا کرده، این چه مرد، چه زن اشکالی هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقلید نمیتواند بشود. یعنی دیگران از او تقلید نمیتوانند بکنند. هر مردی هم نمیتواند بشود. قاضی چندین شرط دارد. مرجع تقلید چندین شرط دارد. صدی هشتاد نود مردها هم این شرط‌ها را ندارند، صدی نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائی فرض کردیم که کسانی این شرائط را داشته باشند، اما جزو خانم‌ها و زن‌ها باشند، آن وقت نمیشود. چرا؟
✅  نکته‌ی این حکم الهی این است که قضاوت، یک منصبی است که احتیاج دارد به این که انسان خشک و قاطع باشد. خشک بودن و تحت تأثیر  عواطف قرار نگرفتن، چیزی است که به طور معمول زن‌ها این را ندارند و این  نقطه قوت زن است نه نقطه‌ی ضعف زن.
✅  زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عیب است.  کمال زن در غلبه‌ی عواطف اوست و این به دلیل این است که شغل اوّل زن  تربیت فرزند است. نمیگوئیم شغل دیگر نداشته باشد، اسلام مانع نیست، اما اوّلین و اساسیترین و پراهمیت‌ترین شغل زن، مادری است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادری نیست…
✅ اما آنی که گفتند زن ناقص‌العقل است، این نخواستند بگویند که زن خدای نکرده قوه‌ی ادراک ندارد، هرگز. بسیاری از زنان از بسیاری از مردان سطح شعور و درکشان به مراتب بالاتر است.

نظر امیرالمؤمنین در «هن ناقصات العقول» به طبیعت زن نیست، بلکه به زنی است که تحت تأثیر فرهنگ ستم‌آلود تمام طول تاریخ، ناقص بار آمده. در زمان امیرالمؤمنین زن در همه‌ی جوامع بشری، نه فقط در میان عرب‌ها، مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا کند. نه ممکن بود در میدان‌های…  ? [انفجار بمب]

❣️  khamenei_reyhaneh@

   پنجشنبه 7 تیر 1397نظر دهید »

برادر جانباز سيدعلي بني‌لوحي مي‌گويد:  قبل از عمليات «فرمانده کل قوا، خميني روح خدا» فهميدم که آقاي بهشتي در اهواز هستند. با سردار شهيد حجةالاسلام مصطفي رداني‌پور، فرمانده قرارگاه فتح سپاه، براي ديدار و دعوت از ايشان راه افتاديم. با هر دردسري بود آقاي بهشتي را در يک ساختمان قديمي پيدا کرديم که پس از  کارهاي روزانه، ساعتي در آن‌جا مستقر شده بودند. برادران وقتي فهميدند از دارخوين آمده‌ايم سخت نگرفتند و ما وارد اتاقي شديم، اتاق کوچکي در انتهاي يک راهرو. آقاي بهشتي با پيراهن سفيد بلندي، در کنار اتاق دراز کشيده و در حالي که سر را روي بازوي خود گذاشته بودند، استراحت مي‌کردند. با ورود ما که با سر و صدا همراه بود، ايشان از خواب بيدار شدند. ما از اين‌که در اين حالت مزاحم شده بوديم خجالت کشيديم، اما رسيده و نرسيده محو جمال دوست‌داشتني اين روحاني بزرگ شديم، اولين نگاه با محبت و لبخندي بر لب‌هاي مبارک همراه بود. پشت سر ما چند خبرنگار و عکاس هم وارد اتاق شدند. آقا با همان لبخند و برخورد خوش گفتند: خواهش مي‌کنم عکس نيندازيد تا من لباس بپوشم. قبا و عمامه، چهره مظلوم انقلاب را براي ما آشناتر کرد. «مصطفي رداني‌پور» را از قم مي‌شناختند آن‌چنان سلام و احوال‌پرسي مي‌کردند که انگار سال‌هاست ما را مي‌شناسند و از نزديک ارتباط داريم. مصطفي توضيح داد که عملياتي در دارخوين انجام خواهد شد و شما تشريف بياوريد و براي بچه‌ها صحبت کنيد. آقاي بهشتي گفتند: وقت من پُر است و بايد براي امور قضايي به شهر بهبهان بروم، ولي علي‌رغم اين که مقيد به نظم هستم، چاره‌اي ندارم جز اين‌که همه کارها و برنامه‌ها را تغيير بدهم و به دارخوين بيايم. باور کردني نبود. يعني به همين راحتي پذيرفتند. آقاي بهشتي از جاي برخاستند. مصطفي پيش‌دستي کرد و عباي ايشان را برداشت. آقاي بهشتي بدون تعارف اجازه دادند آقا مصطفي عبا را بر شانه‌هاي ايشان بيندازد. آيةالله بهشتي به طرف در اتاق حرکت کردند مثل اين که زمين زير گام‌هاي استوار آن روحاني بزرگ مي‌لرزيد. قامتي بلند و سيمايي نوراني داشت که همه از ديدنش به وجد آمده بودند.
 در اوج بحران داخلي که بني‌صدر و منافقين اتحاد خود را علني کرده بودند و عليه حزب‌الله وارد عمل مي‌شدند، حضور شهيد بهشتي به عنوان محور اصلي جبهه حزب‌الله در دارخوين بسيار مبارک بود. بني‌صدر تضاد فکري خود را بيش از هر کس با شهيد بهشتي علني کرده بود. اکنون آيةالله بهشتي در حالي به دارخوين قدم مي‌نهاد که بني‌صدر فرمانده کل قوا بود و وقايع سياسي در کشور، بر لبه تيغ بود و اخلاص حرف آخر را مي‌زد.
چند ساعتي که شهيد بهشتي ميهمان بچه‌ها بودند، (شهيد) مصطفي رداني‌پور گزارشي از وضع منطقه عملياتي دارخوين و آمادگي نيروها براي عمليات و نقاط ضعف دشمن ارائه داد و (شهيد) علي نوري هم شعري زيبا در محضر ايشان قرائت کرد. سخنان شهيد بهشتي نوراميدي که در دل «ياران امام» ايجاد شده بود را شعله‌ور کرد تا لحظه وداع فرارسيد. رزمندگان عاشق امام خود بودند و اکنون آن عشق را در دوستي و ابراز محبت به دکتر بهشتي ابراز مي‌کردند.
 هر طور بود آقاي بهشتي را سوار ماشين کرديم. بچه‌ها حال خود را نمي‌فهميدند و گريه‌کنان پشت شيشه ماشين دست بيعت مي‌دادند. اشک شوق قطع نمي‌شد. ماشين يواش يواش راه افتاد و چند متري که رفت، رزمندگان از جاي کنده شدند و بي‌اختيار شروع به دويدن کردند. جلوي ماشين، روي کاپوت، کنار شيشه، الله‌اکبرگويان، قيامتي به پا شده بود. نيروها همه مسلح بودند و مهمات و نارنجک مانند نُقل و نبات در سالن و کنار ديوارها ريخته بود و در آن شرايط براي جان شهيد بهشتي احساس خطر هم مي‌شد. خودرو چند متري رفت و حال و هواي بچه‌ها که از کنترل‌شان خارج شده بود، ادامه داشت. ما هم که مسئوليتي در قبال آقاي بهشتي داشتيم، تلاش مي‌کرديم زودتر موضوع فيصله پيدا کند. آقاي بهشتي از بچه‌ها چشم برنمي‌داشت و اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود. بالاخره دستور دادند ماشين ايستاد و پياده شدند. آرام و متين و با همان لبخندي که در اين چند ساعته هنوز قطع نشده بود، چون کوهي استوار، به ميان رزمندگان برگشتند و دقايقي ايستادند تا همه نيروها با ايشان مصافحه کردند. لحظات پر برکتي بود. صحنه وداع، صحنه‌اي که براي بسياري از آن‌ها وداع آخر با دنياي مادي ما بود.
آن جمعي که اطراف شهيد بهشتي بودند، 120 نفرشان دو سه روز بعد به شهادت رسيدند و کسي نمي‌دانست آيةالله بهشتي هم دو هفته بعد به شهادت مي‌رسند.
منبع: روزنامه جمهوري اسلامي به نقل از کتاب نبردهاي شرق کارون به روايت فرماندهان
? ofogh_howzah@

کلیدواژه ها: دارخوین, شهید بهشتی
   پنجشنبه 7 تیر 1397نظر دهید »

1 ... 60 61 62 ...63 ... 65 ...67 ...68 69 70 ... 205

جستجو
حدیث
دوست قرآنی" href="http:/doostqurani.ir/">دوست قرآنی
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
اوقات شرعی




آمار
  • امروز: 1592
  • دیروز: 813
  • 7 روز قبل: 1324
  • 1 ماه قبل: 12588
  • کل بازدیدها: 256417
موس
موتور جستجوی امین
 
مداحی های محرم