?بدون بال معنویت از بال عدالت کارى ساخته نیست. از نظر قرآن، معنویت پایه تکامل است. این همه عبادات که در اسلام بر روى آن تکیه شده است براى تقویت جنبه معنوى روح انسان است. زندگى پیامبر(ص) را ببینید، با آن همه گرفتارى و مشغله‌اى که دارد باز در همان حال قرآن مى‌گوید:

?خدا آگاه است که تو در حدود دو ثلث شب را به عبادت قیام مى‌کنى، گاهى حدود نصف آن و لااقل ثلثى از شب، و گروهى از کسانى که با تو هستند… (مزّمّل/ 20.)

?و یا در مورد على(ع) اگر عدالت اجتماعى او را می‌بینیم و کارکردن‌ها و بیل‌زدن‌ها و عرق ریختن‏‌هایش را مشاهده مى‌کنیم، باید آن در دل شب غش کردن‏هایش را هم ببینیم، آن از خوف خدا بیهوش شدن‏هایش را هم نظاره کنیم.

?انقلاب ما در آینده در کنار عدالت اجتماعى به مقیاس اسلامى، نیاز به معنویتى گسترده و شامل دارد، معنویتى از آن نمونه که در پیامبر(ص) و ائمه(ع) دیده‌ایم.

 

? استاد مطهری، آينده انقلاب اسلامی، ص180


موضوعات: شهید مطهری
   شنبه 28 بهمن 1396نظر دهید »


موضوعات: حدیث, نماز
   شنبه 28 بهمن 1396نظر دهید »

​?«همسرم نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم» 

?روایت رهبر انقلاب از مجاهدت و همراهی‌ همسرشان دردوران مبارزات انقلاب 

? در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بخش زن و‌خانواده «ریحانه» KHAMENEI.IR، روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از نقش همسرشان در دوران مبارزات انقلاب را منتشر میکند. این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۰بیان کرده‌اند:

?خانم ثقفی همسر مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچه‌ها می‌گفت که من هر چه دارم از مادرتان است. در نجف هم تا کسالتی پیدا می‌کرد، اولین وصیت‌ اش این بود.

?رهبر انقلاب: بعضی از زن‌ها تاب سختی‌های زندگی مردشان را نمی‌آورند. غرغر می‌کنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانم‌هایی که نه تنها نق نمی‌زنند، بلکه حتی دلگرمی هم می‌دهند، به مرد می‌گویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر می‌کنیم، می‌گذرد. چنین زن‌هایی واقعاً قیمت دارند.

▪️ الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است. ▫️وقتی در زندان بودم، به دیدن من که می‌آمد، از اوضاع و احوال می‌پرسیدم، می‌گفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچه‌ی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بی‌پول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذره‌اش هم در زندان به من منتقل نمی‌شد.

◾️خدا می‌داند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همین‌طور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمی‌آورم، می‌گفتم چطور اینها را آن موقع به من نمی‌گفتی. ▫️مرحوم مادرم به خانم من می‌گفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همه‌اش احساس راحتی می‌کنی، او هم دلگرم می‌شود و به دنبال این کارها می‌رود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲

 

? منبع: کتاب یاد و یادگار؛ روایت‌هایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی

 

زن، خانواده و سبک زندگی در نگاه رهبرانقلاب??

 https://t.me/joinchat/AAAAADupWrY_EVEM-mvrBQ

   جمعه 27 بهمن 13961 نظر »

سخن رانی که آغاز شد، دکتر مفتح سمت چپ امام نشست و مثل همه به سخن رانی گوش سپرد. او داشت به روبرو نگاه می کرد. انگار داشت به آینده می نگریست. سخن رانی که تمام شد، آقای ناطق نوری به دوستانش گفت: «یک دالان درست کنید تا به سمت هلی کوپتر برویم.» امّا هنوز به هلی کوپتر نرسیده بودند که هلی کوپتر بلند شد. شمار جمعیت آن قدر زیاد بود که دکتر مفتح و آقای انواری حالشان بد شد و افتادند. ناطق نوری با حاج احمد خمینی ماندند و مردم را به آرامش دعوت کردند. بعد آمبولانس از راه رسید و امام و همراهان سوار آمبولانس شدند. امام گفته بود مرا به بیمارستان ببرید تا از مجروحان عیادت کنم. در بیمارستان قلب، قلب دکتر مفتّح گرفته بود. می گفتند دو-سه ساعت همان جا بستریش کرده بودند. یک روز بعد امّا دکتر مفتح سرحال بود و در یک سخن رانی به مراسم استقبال اشاره کرد:« تشریف فرمایی رهبر بزرگ، با این شکوه و هیجان، مصداق آیهٔ کریمهٔ « قل جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا» شد. واقعاً چنین هیجانی در تاریخ بی سابقه بوده است. ما در اتومبیلی جلوتر از امام بودیم. می دیدیم که مردم اصلاً مالک خودشان نبودند. این همه شور و احساس نشانگر عشق و علاقه به حقیقت است.  دوستان ما در بهشت زهرا ناطر بودند و دیدند که چگونه کثرت جمعیت بی تاب، همین که نگاهشان به آقا افتاد، گریه می کردند، منقلب می شدند… دیروز در بهشت زهرا که بنده هم افتخار داشتم در محضرشان باشم، تا آن جایی که توانایی ما اجازه می داد، سعی می کردیم که هجوم نشود به آقا. من خودم از پا در آمدم و حالم به هم خورد. آقا هم همینطور. عمامه ایشان افتاد‌ واقعاً خدا رحم کرد. بعد آمبولانس آمد ….»

 

منبع: کتاب خوابی به رنگ فراموشی؛روایتی داستانی از زندگی شهید مفتح،عزت الله الوندی،صص ۸۹-۹۰


موضوعات: مناسبتها
   جمعه 27 بهمن 1396نظر دهید »

خاطره آیت الله سید احمد علم الهدی:

سال ۵۷ بنده که برای زیارت به نجف رفتم، خدمت امام (ره) رسیدم. … مطلب دیگری که امام (ره) در آن روز گفتند و در ذهن من به عنوان یک جهت گیری و خط مشی در زندگی درآمد، این بود که فرمودند: «هرچند شما ناحقی را در جایی تشخیص دادید، باید با آن مبارزه کنید؛ ولی در مبارزه با ناحق موقع شناس باشید. موقعی با آن ناحق مبارزه کنید که این مبارزهٔ شما طالب و خریدار داشته باشد؛ لذا اگر موقعیت خوب و مناسبی برای مبارزه با ناحق وجود ندارد، نیروی خود را بیهوده هدر ندهید.»

 

منبع: کتاب خاطرات آبت الله سید احمد علم الهدی، محسن الویری، ص۱۵۶


موضوعات: مناسبتها
   جمعه 27 بهمن 1396نظر دهید »

1 ... 137 138 139 ...140 ... 142 ...144 ...145 146 147 ... 205

 
مداحی های محرم