اهتمام به مسایل جامعه و عموم مردم یکی از مهمترین تکلیف های مردم در جامعه اسلامی است. کناره گیری از جمع و اجتماع و بی اعتنا بودن به مسائل اجتماعی و سرنوشت و حقوق دیگران امری غیر قابل قبول است. لذا کسی که می خواهد از شیعیان و یاران امام زمان (عج) به حساب بیاید و در صف یاران آن بزرگوار قرار بگیرد باید به حقوق برادران دینی خود احترام گذاشته و آن را رعایت کند و به طور واضح یک شیعه که ادعای پیروی از امام زمان (عج) را دارد نمی تواند به گونه ای عمل کند که در زندگی حقوق دیگران بر عهده اش باشد. چنین فردی نه تنها از یاران و یاوران امام زمان (عج) نیست بلکه جزو دشمنان اهلبیت و ایشان نیز می باشد.
در مورد رعایت حقوق برادران دینی سفارش های زیادی شده است که در این جا به چند مورد از آنها برای بیان اهمیت این مسئله اشاره می شود:
امام جعفر صادق (ع) ضمن سفارش به رعایت حقوق برادران دینی به شیعیان، برای یکی از یارانش « معلی بن خنیس» در مورد حقوق هفتگانه برادران دینی چنین شرح داده اند: معلی بن خنیس می گوید : به امام جعفر صادق (ص) عرض داشتم : حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ حضرت فرمودند: هفت حق واجب است که اگر یکی از آنها را تباه کند، از ولایت و اطاعت خداوند خارج شده و خداوند از او بهره طاعت و بندگی ندارد.
عرض کردم : ای مولای من آنها چیست؟
فرمودند : من بر تو نگرانم، می ترسم که آنها را تباه سازی و بدانی و عمل نکنی.
عرض کردم : لا قوة الا بالله ! فرموند : آسانترین آنها این است که :
1- آنچه را برای برادر مسلمان خودت دوست بداری که برای خودت دوست می داری و نپسندی برای برادر مسلمانت آنچه را که برای خودت آن را نمی پسندی.
2- از خشمگین کردن برادر مسلمانت دوری کنی، و آن چه را که مورد رضایت اوست انجام دهی و اوامرش را اطاعت کنی.
3- با جان و مال و زبان و دست و پای خود ( با تمام وجود و جسم و جان ) او را یاری کنی.
4- چشم و راهنما و آ ئینه او باشی.
5- تو سیر نباشی و او گرسنه، تو سیراب نباشی و او تشنه، و تو پوشیده نباشی و او برهنه.
6- اگر خدمتکار داشته باشی و برادر مسلمانت خدمتکار نداشته باشد، بر تو واجب است که خدمتکارت را بفرستی تا لباس های او را بشوید و غذای او را آماده کند و فرشش را بگستراند.
7- او را از مسئولیت های سوگندهایش رها سازی، دعوت او را اجابت کنی، در بیمارستان او را عیادت نمائی، بر جنازه اش حاضر شوی، اگر دانستی که او را حاجتی دارد در ادای حاجت او شتاب کنی، تاخیر در روای حاجت او نکنی که او اظهار آن کند، بلکه زودتر به رفع نیازش بپردازی.
سپس امام صادق (ع) گفتارش را با این جملات به پایان رساندند : « فإذا فعَلتَ ذلِکَ وَصَلتَ ولایَتکَ بوِلایَتِهِ وَ ولایَتِهِ بولایَتِکَ؛ وقتی چنین کردی، دوستی خود را به دوستی او و دوستی او را به دوستی خود پیوند دادی. »{ اصول کافی، جلد2، صفحه 169}
شیعه منتظر اگر چه نتواند تغییری اساسی و بنیادین در جامعه اش بوجود بیاورد ( که این هم امری شدنی است )،حداقل تا آنجا که توان دارد ضعیفان و بیچارگان را دستگیری نماید و به فقیران و مستمندان عطوفت و مهربانی بورزد و در خیرخواهی دیگران کوتاهی نکند، حفظ اسرار دیگران نماید، تحمل مسئولیت نماید، در رفع مشکلات دیگران مانند مشکلات خود می کوشد و هرگز کمبود های مردم را به گردن رهبران معصوم خویش نمی اندازد و به عبارت جامع و کامتلر رعایت حقوق برادران دینی خود را می نماید و حقوق آنها را بر حق خویش مقدم تر می داند.
از آنجا که دوران غیبت حضرت مهدی (عج) فتنه ها فزونی می گیرند و نابسامانی های اجتماعی افزایش می یابد، فلذا کسانی که تحت ظلم و ستم قرار می گیرند و حقوق آنها پایمال می گردد و از رسیدن به حق مسلم خویش محروم می مانند، در این برهه زمانی است که وظایف شیعیان و منتظران که همانا یکی از مهمترین آنها دفاع و رعایت حقوق برادران دینی خویش می باشد از اهمیت خاصی برخوردار می گردد این جاست که شیعیان و منتظران امام زمان (عج) باید تا آنجا که در توان دارند باید در مهار این فتنه ها و نابسامانی ها تلاش نمایند و به یاری مظلومان و ستمدیده گان و محرومان و بیچارگان برخیزند و در احقاق حقوق آنها لحظه ای ساکت و آرام و قرار نگیرند. چنین کسی مورد لطف و رضایت امام عصر (عج) که یکی از اهداف حکومت ایشان اجرای عدالت و یاری مظلومان و ستمدیده گان می باشد قرار می گیرد و از یاران آن بزرگوار به شمار می آید همچین فردی اگر قبل از ظهور امام زمان (عج) از دنیا برود و امام زمان (عج) ظهور و قیام نماید، او شهید به شمار خواهد آمد.
************************************************************************
منبع : کتاب وظایف شیعیان در زمان غیبت امام زمان (عج) ، نویسنده : سید رضی سید نژاد
سوالی که در این مورد مطرح است، این است که ابابکر و عمر، با وجود تمام ظلم هایی که بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روا داشتند، - که این خود، دلیل عدم اعتقاد آنان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود – پس چرا تسلیم دعوت پیامبر شدند.
راوی «سعد بن عبد الله » می گوید : وقتی به عرض حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رساندم که ؛ شخصی از مخالفین، همیشه از من می پرسد : بگو ابابکر و عمر با رضایت و رغبت مسلمان شدند و یا با بی میلی و ناخرسندی درونی مسلمان شدند ؟ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) فرمودند : « چرا به آن شخص نگفتی که آن دو (ابابکر و عمر) به خاطر طمع مسلمان شدند.
« و بعد اضافه فرمودند :» جریان از این قرار است که ابابکر و عمر معمولا با یهودیان نشست و برخاست داشتند و اخباری را که یهودیان از تورات و دیگر کتب آسمانی، که در مورد حوادث و رویداد های روزانه و به خصوص جریان ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پایان پیروزمندانۀ آن، دریافت می کرده اند و جویا می شدند و یهودی ها هم به آنها می گفتند: همان گونه که بخت النّصر بر بنی اسرائیل چیره شد و همۀ بنی اسرائیل را در برابر خود تسلیم نمود، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هم می آید و بر تمام عرب مسلط می شود.
البته با این تفاوت که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی آمد، به دروغ ادعا می کند که پیامبر است ، پس از این ( با این سابقۀ ذهنی) بود که ابابکر و عمر به حضور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و با گفتن شهادت « لا اله الا الله » به کمک آن حضرت شتافتند و به طمع این که هریک از آن دو، بعد از پیروزی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و تسلیم شدن عرب و آرام گشتن اوضاع، به حکومت یکی از ولایات گماشته شوند، با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند.
و بعد از آنکه از رسیدن به حکومت و ریاست دلخواه خود، از طرف حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مایوس شدند، در بازگشت از جنگ تبوک، روبند و نقاب بر صورت زدند و به همراه عده ای از منافقین همانند خویش از کوه عقبه بالا رفتند، و شتر پیامبر را رم دادند تا آن حضرت را به قتل برسانند.
اما تدبیر خداوند بر حیلۀ آنها پیروز شد و خداوند مکر و دشمنی آنان را به خودشان بازگرداند و با همان خشم و کینه بازگشتند و از کار زشت خود، هیچ فایده ای ندیدند.
اتفاقا نظیر همین مساله، در زمان حضرت علی (علیه السلام) پیش آمد، که طلحه و زبیر به حضور علی بن ابیطالب (علیه السلام) رسیدند و هریک از آن دو به طمع رسیدن به حکومت و ریاست یکی از شهر ها، با حضرت علی ( علیه السلام ) بیعت کردند.
اما وقتی از رسیدن به پست هایی که لیاقتش را نداشتند، مایوس گردیدند، بیعت با علی (علیه السلام ) را شکستند و بر علیه آن حضرت دست به شورش زدند و خداوند به گونۀ زمین خوردن دیگر عهد شکنان، آن دو را بر زمین زد و نابود ساخت.»
************************************************************************
منبع : کتاب فرهنگ سخنان حضرت مهدی (عج) ، نویسنده : محمد دشتی
کسی که خودش همان عیب را دارد چگونه میخواهد عیب جامعه را اصلاح کند؟!
?در تربیت، تمام قوایی که در وجود انسان هست حکمت و مصلحتی دارند. اگر در ما غرایز شهوانی هست، لغو و عبث نیست. ما باید این غرایز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع کنیم؛ اینها یک حقی دارند. آدمهای کج سلیقهای پیدا میشوند که به خودشان یا به بچهشان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار میآورند.
?احتیاج به بازی در بچه یکی از حکمتهای پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی میتواند این انرژی را دفع کند. انسان اشخاصی را میبیند که نمیگذارد بچه پنج شش ساله برود با بچهها بازی کند، هر مجلسی که خودش میرود بچه را هم میبرد برای اینکه تربیت بشود. جلوی خنده او را میگیرد، جلوی خوراک او را میگیرد.
?یا یک افرادی پیدا میشوند (ما دیدهایم) که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه میکند، بچه هشت ساله را عمامه سرش میگذارد، عبا به دوشش میاندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف میبرد.
?بچه بزرگ میشود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفتهاند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوتها و تمایلات اشباع نشده یکمرتبه زنجیر را پاره میکند.
?این بچهای که شما میدیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول میکشید، نماز شب میخواند، دعا میخواند، یکمرتبه میبینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب درمیآید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کردهاید.
? استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۱۱۵ (با تلخیص)
#گزیده_کتاب
?کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»?
شکاف طبقاتی تنها به ضرر محرومان نیست، طبقات بالا هم زیان میبرند
<< 1 ... 168 169 170 ...171 ...172 173 174 ...175 ...176 177 178 ... 205 >>