« گران تر از هزار عابد | در خواب بیند پنبه دانه » |
? استاد قرائتی ?
? زینب کبری خیلی عجیب بود گاهی که میخواست برود زیارت، زیارت پیامبر(ص)، امیرالمومنین [علیه السلام] میگفت صبر کن آقا جان صبر کن. حسین خواهرت میخواهد برود حرم لباسهایت را بپوش اسکورتش کن. حسن لباسهایت را بپوش اسکورتش کن.
? این بانو با دو تا اسکورت میرفت… بعد به یک نفر میگفت: زود برو به خادم مسجد بگو چراغها را خاموش کند که یک وقت چراغ روشن نباشد مردم این شکل زینب را ببینند.
? جوانهای ایران … خواهرتان را اسکورت کنید. خواهرتان بی حجاب میاید و جوانهای لات از صورت خواهر شما کام میگیرند. نگذارید خواهر شما مثل حلوای نذری در کنار خیابان هر کسی رد میشود انگشت بزند.
? … تو داداشی … نگذار خواهرت تنها رود. اگر راهش دور است، برسان او را. آقا میرود خودش با تاکسی! کجا میرود؟ برسان خودت او را. آقا از کارم دیر میشود! دیر میشود چیست؟ دیر شود. عفت مهم است. کار را میخواهی چه کنی؟ عفت مهم است.
http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2
فرم در حال بارگذاری ...