« گناه یک بیماری است | بصیرت چیست؟ » |
?گاهی وقتها دکتر میگوید که: چرا دیر آمدی؟ اگر زودتر آمده بودی… خود بنده پارسال دو سه روز که روزه گرفتم، دکتر گفت: دیگر نباید روزه بگیری. قندت بالا است، خطرناک است. گفتیم آخر، گفت: ببین تقصیر خودت است. اگر قبل از ماه رمضان میآمدی، من قند تو را کنترل میکردم روزههایت را میگرفتی. دیر آمدی حالا باید روزه بخوری. گاهی وقتها میگویند: دیر آمدی. همین که این دختر و پسر، شما نگاه میکنید در معرض خطر هستند، آنها را حفظ کنید. نگویید: حالا جوانی است. حالا اینها بچه هستند. این که میگوییم: بچه هستند. بچه نیست، خوب هم میفهمد.
?گاهی وقتها میبینی خانم راه میرود، میگوییم: خانم این دخترت، خیلی بد وضعی دارد. میگوید: هنوز نه سالش نشده، این یک ماه دیگر نه سالش میشود. خانم! اگر یک کسی سیگار میکشد، یا تریاک میکشد، بگوییم: آقا این هفت ماه دیگر ۱۵ ساله میشود، به او میگویم: نکش. آخر اگر کسی معتاد به تریاک شد دیگر نمیشود گفت: بایست! ترمز نیست که پایمان را بگذاریم بایستد. اگر روح به یک چیزی عادت کرد، دیگر برگشتن این مشکل است.
?حدیث داریم وقتی بچه سه ساله میشود این کلمه را به او یاد بدهید «لا اله الا الله»! هفت ماه و بیست روز که گذشت، میشود سه سال و هفت ماه و بیست روز. بگویید: محمد رسول الله! (صلوات حضار) همینطور قدم به قدم، بعد او را بنشان نماز تو را ببیند. بعد صورتش را بشوید. ماه رمضان که هست بگو: خوب میخواهیم برویم افطار کنیم. همان ناهار هم که به او میدهی بگو: ببین تا حالا روزه بودی، الآن افطار کن. بعد از ناهار بگو: خوب حالا روزه باش. دوباره عصر آب میخواهد، به او آب بده و بگو: افطار کن. یعنی کلمهی روزه، کلمهی افطار، از بچگی. امامان ما میگفتند: ما بچههایمان را از هفت سالگی به نماز وادار میکردیم. نمیشود دختر تا ده روز به نه سالگیاش لخت در خیابان برود، بعد سر نه سالگی بگوییم، به راست راست، به چپ چپ! پادگان که نیست. این را معتاد کردی. دیگر این حجابدار نمیشود. بیماری را، مرض را جدی بگیرید. کوچک نشمارید.
?درس هایی از قرآن حاج آقا قرائتی
nejatazgonah@
فرم در حال بارگذاری ...